خدایا!
ذهنم پریشان است،
قلبم بی قرار رسیدن منجیی است،
افکارم شوریده اند و
درمانده ام ...
پس رشته زندگی ام را
به دست امن تو می سپارم
... توفان می خوابد
و آرامش تو، حکم فرما می شود.
ای منجی از پا افتادگان دستم را بگیر.
آری شبی دیگر در پیش است و آن شب اولین شب جمعه شهرالله است. امشب آرزوهای خوب را داریم آرزوی شما چیست؟!
در بخش نظرات آرزوهای خود را بنویسید شاید راهگشایی برای انتخاب بالاترین آرزو باشد.
انشاالله....
لیله الرغائب
لیله الرغائب اولین شب جمعه ماه رجب است که برای آن اعمال و فضایل بسیاری نقل کرده اند که از آن جمله می توان به روزه
پنجشنبه و استغفار زیاد اشاره کرد.
براى لیله الرغائب ، عملى از حضرت رسولصلى الله علیه وآله وارد شده با فضیلت بسیار که سیّد در اقبال و علّامه در اجازه بنى زهره
نقل کردهاند از جمله فضیلت آن : گناهان بسیار بسبب این عمل آمرزیده شود و آنکه هر که این نماز را بگذارد چون شب اوّل قبر او شود
حقّ تعالى بفرستد ثواب این نماز را بسوى او به نیکوتر صورتى با روى گشاده و درخشان و زبان فصیح.
کیفیت آن چنان است که :
روز اولین پنجشنبه ماه رجب را روزه میدارى
چون شب جمعه داخل شود ما بین نماز مغرب و عشاء
دوازده رکعت نماز مىگذارى هر دو رکعت به یک سلام
و در هر رکعت از آن یک مرتبه حمد و سه مرتبه اِنَّا اَنْزَلْناهُ
و دوازده مرتبه قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ مىخوانى
و چون فارغ شدى از نماز
هفتاد مرتبه مىگوئى اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ النَّبِىِّ الْأُمِّىِّ وَعَلى آلِهِ
پس به سجده مىروى
و هفتاد مرتبه مىگوئى سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ
پسسر ازسجده برمیدارى
وهفتاد مرتبه مىگوئى :
رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَلِىُّ الأَعْظَمُ
پس باز به سجده مىروى
و هفتاد مرتبه مىگوئى سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ
پس حاجت خود را مىطلبى که انشاءاللَّه برآورده خواهد شد.
در سوم رجب سال 254 هجری قمری,حضرت امام علی النقی (ع) دهمین ستاره درخشان آسمان ولایت و امامت به درجه رفیع شهادت نایل آمدند.
مشهورترین القاب ایشان نقی و هادی است.
امام علی النقی (ع) در هشت سالگی پدر بزرگوار خود را از دست دادند و از آن هنگام هدایت و ارشاد امت مسلمان را به عهده گرفتند.
متوکل خلیفه ستمگر عباسی که از قدرت و نفوذ علویان در مدینه بیم داشت,امام علی النقی را به سامرا منتقل کرد و مدت 11 سال امام و ولی مسلمانان را در این شهر تحت نظر قرار داد.در این مدت,عوامل خلیفه ستمگر عباسی,چندین بار از امام علی النقی (ع) باز جویی کردند و سر انجام معتز دیگر خلیفه ستمگر عباسی,امام علی النقی را با زهری مهلک به شهادت رساند.
حضرت امام علی النقی (ع) به هنگام شهادت نزدیک به 41 سال از عمر مبارکشان می گذشت و از این مدت 32 سال را به امامت گذرانده بودند.
بین مداحا اصولا رسم شب تولد یا شهادت هر امامی میگن دلارو ببرید تو حرمش.
اما امشب دلارو باید تو کدوم حرم برد یا صاحب الزمان............
از برای آن تربت شریفه خصایصی است :
۱- از کعبه معظمه هم اشرف است چنانکه در خبر است بلکه بعضی گفته اند که از نجف هم اشرف است یعنی ما عدای اصل مرقد امیر المومنین ( علیه السلام ) .
۲- این زمین را خداوند خلق نمود پیش از کعبه به بیست و چهار هزار سال و آن را مبارک و پاکیزه کرد چنانکه در روایات معتبره وارد است .
۳- این زمین همیشه مبارک و پاکیزه بود و خواهد بود تا اینکه خداوند آنرا بهتر از زمینهای بهشت قرار دهد و بهترین منازل و مساکن اولیاء خدا در آن باشد چنانکه در روایت است
۴- الآن این زمین از زمینهای بهشت است چنانکه در روایت است
۵- از حضرت سجاد ( علیه السلام ) مروی است که چون زلزال قیامت شود کربلا را بلند کنند با تربت نورانی با صفا پس در بهترین ریاض بهشت گذارند که نور آن در بهشت نمایان باشد مانند ستاره درخشان که دیدگان را بزند وآن زمین ندا کند که منم آن زمین مبارک و پاکیزه که در برداشتم جسد حضرت سید الشهدا و سید شباب اهل بهشت را .
۶- تسبیح کردن با دانه های آن تربت ثوابش هفتاد برابر است .
۷- گردانیدن دانه ها ثواب تسبیح کردن را دارد .
۸- هرگاه تسبیحی از آن تربت در دست گیرد و اول روز بگوید " اللم انی اصبحت اسبحک و احمدک عدد ما ادیر به سبحتی " : { یعنی : خداوندا ! من با این تسبیح و تهلیل تو صبح کردم به تعدادی که تسبیحم را می چرخانم تو را سپاس می گویم } پس تا شام از برای او ثواب تسبیح کردن نوشته می شود و همچنین اگر در وقت خواب بخواند آن دعا را و تسبیح را در زیر سرگذارد همین خاصیت را دارد چنانکه در حدیث حضرت سجاد ( علیه السلام ) است .
۹- سجده بر خاک مقدس حجابهای هفتگانه را پاره می کند و مراد یا نفوذ و صعود به سواوات سبع است یا مراد حجابهای معاصی است که مانع اند از قبول اعمال جنانکه در روایت معاذ ابن جبل است و ایضا سجود بر آن نور می دهد ارضین سبع را .
۱۰ - خوردن خاک و گل حرام است و در روایتی است که آن مانند لحم خنزیر است مگر خاک قبر شریف به جهت استشفاء به شرائطی که در محلش مذکور است و عمده آن شرایط نیت صادق است ، دعا خواندن و مهر کردن بر آن ، تا اینکه به مس أجنه و شیاطین نرسیده ، اثرش زائل نشود .
۱۱- نگاه داشتن آن خاک مطهر سبب امن از مخاوف است اگر به این نیت بردارند .
۱۲- گذاشتن از خاک از خاک در متاع تجارت سبب برکن آن می شود
۱۳- مستحب است کام طفل را با ان بردارند تا اینکه ایمن شود از صدمات .
۱۴ - هرگاه آن را در قبر گذارند سبب امان میت می شود از عذاب .
۱۵ - دفن در آن زمین مقدس سبب دخول بهشت است بدون حساب .
۱۶ - چون ملائک بهشت به زمین نازل می شوند حور العین از ایشان خواهش می کند که از تربت طاهره به جهت ایشان هدیه ببرند که به آن متبرک شوند .
۱۷- در این زمین مقدس طبق روایات معتبری قبل از شهادت آن حضرت ۲۰۰ نبی و ۲۰۰ وصی و۲۰۰ سبط که همه شهید شده اند دفن شده است .
فاطمه بضعة منى و هى نور عینى و ثمرة فؤادى و روحى التى بین جنبى و هى الحوراء الانسیة:
«فاطمه پاره تن من است، و نور چشمان من، و میوه دلم و روح من است و او حورى انسان صفت است»
پیامبر اسلام(ص) در آن سال که سال پنجم بعثتش بود در سختترین شرائط و حالات به سر مىبرد.
اسلام منزوى بود، و مسلمانان اندک نخستین، شدیداً تحت فشار.
محیط مکه بر اثر شرک و بت پرستى و جهل و خرافات و جنگهاى قبایل عرب و حاکمیت زور و بینوائى تودههاى مردم، تیره و تار بود.
پیامبر(ص) به آینده مىاندیشید، آیندهاى درخشان از پشت این ابرهاى سیاه و ظلمانى، آیندهاى که با توجه به اسباب عادى و ظاهرى بسیار دور دست و شاید غیر ممکن بود.
در همین سال حادثه بزرگى در زندگى پیامبر رخ داد، به فرمان خدا براى مشاهده ملکوت آسمانها به معراج رفت، و به مصداق «لنریه من آیاتنا الکبرى» آیات عظیم پروردگار در پهنه بلند آسمان را با چشم خود دید، و روح بزرگش بزرگتر شد، و آماده پذیرش رسالتى سنگیتتر توأم با امید بیشتر.
در روایتى از اهل سنت و شیعه - که هر دو بر آن تأکید دارند - مىخوانیم: پیامبر(ص) در شب معراج از بهشت عبور مىکرد، جبرئیل از میوه درخت طوبى به آن حضرت داد، و هنگامى که پیامبر(ص) به زمین بازگشت نطفه فاطمه زهرا سلام اللّه علیها از آن میوه بهشتى منعقد شد.
لذا در حدیث مىخوانیم که پیامبر(ص) فاطمه سلام اللّه علیها را بسیار مىبوسید، روزى همسرش عایشه بر این کار خرده گرفت، که چرا اینهمه دخترت را مىبوسى؟!
پیامبر(ص) در جواب فرمود:
«من هر زمان فاطمه را مىبوسم، بوى بهشت برین را از او استشمام مىکنم».
و به این ترتیب این مولود بزرگ از عصاره پاک میوههاى بهشتى و از پدرى همچون پیامبر(ص)، و مادر ایثارگر و فداکارى همچون «خدیجه» در روز بیستم جمادى الثانى گام به دنیا نهاد، و طعن و سرزنشهاى مخالفین که پیامبر را بدون «نسل جانشین» مىپنداشتند، همگى نقش بر آب شد، و به مضمون سوره «کوثر» فاطمه زهرا چشمه جوشان براى ادامه دودمان پیامبر و ائمه هدى و خیر کثیر در طول قرون و اعصار، تا روز قیامت شد.
این بانوى بهشتى (ص) نام داشت که هر کدام از دیگرى پر معنىتر بود: 1- فاطمه، 2- صدیقه، 3- طاهره، 4- مبارکه، 5- زکیه، 6- راضیه، 7- مرضیه، 8- محدثه، 9- زهرا و هر یک بیانگر اوصاف و برکات وجود پربرکت او است.
همین بس که در نام معروفش «فاطمه» بزرگترین بشارت براى پیروان مکتبش نهفته است، چرا که «فاطمه» از ماده «فطم» به معنى جدا شدن، یا باز گرفتن از شیر است، و طبق حدیثى که از پیامبر گرامى اسلام(ص) روایت شده به امیر مؤمنان على(ع) فرمود:
«مى دانى چرا دخترم، فاطمه نامیده شد؟
عرض کرد:
بفرمائید.
فرمود:
براى آنکه او و شیعیان و پیروان مکتبش از آتش دوزخ باز گرفته شدهاند»!
از میان نامهاى او نام «زهراء» نیز درخشندگى و فروغ خاصى دارد، از امام صادق(ع) پرسیدند:
چرا فاطمه را «زهراء» مىنامند؟
فرمود:
«زیرا زهراء به معنى درخشنده است و فاطمه چنان بود که چون در محراب عبادت مىایستاد و نور او براى اهل آسمانها پرتو افکن مىشد، همانگونه که نور ستارگان براى اهل زمین [پرتو افکن است]. لذا زهراء نام نهاده شد».
هنگامى که خدیجه زنى با شخصیت و معروف به بزرگى بود، با پیامبر اسلام(ص) ازدواج کرد زنان مکه از او قطع رابطه کردند، و گفتند: او با جوان تهى دست و یتیمى ازدواج کرده و شخصیت خود را پائین آورده است!
این وضع همچنان ادامه یافت تا اینکه خدیجه باردار شد و جنینش کسى جز فاطمه زهرا نبود.
به هنگام وضع حمل به سراغ زنان قریش فرستاد و از آنها خواست که در این ساعات حساس و پردرد و رنج به یارى او بیایند و تنهایش نگذارند، اما او با این پاسخ سرد و درد آلود روبرو شد که:
«تو سخن ما را گوش نکردى، با یتیم ابوطالب که مالى نداشت ازدواج نمودى، ما نیز به کمک تو نخواهیم شتافت»!
خدیجه با ایمان، از این پیام زشت و بى معنى سخت غمگین شد، اما در اعماق دلش نور امیدى درخشید که خدایش او را در اینحال تنها نخواهد گذاشت.
لحظات سخت و بحرانى وضع حمل آغاز شد، او در محیط خانه تنها بود، و زنى که او را کمک کند وجود نداشت، قلب او فشردهتر مىشد، و امواج خروشان بى مهریهاى مردم روح پاکش را آزار مىداد.
ناگهان برقى در افق روحش درخشید، چشم بگشود و چهار زن را نزد خود دید، سخت نگران شد. یکى از آن چهار زن صدا زد:
نترس و غمگین مباش. پرودرگار مهربانت ما را به یارى تو فرستاده است ما خواهران توایم.
من سارهام!
و این یک آسیه همر فرعون است که از دوستان تو در بهشت خواهد بود.
آن دیگر مریم دختر عمران.
و این چهارمى را که مىبینى دختر موسى بن عمران، کلثوم است!
ما آمدهایم که در این ساعت یار و یاور تو باشیم.
و نزد او ماندند تا فاطمه بانوى اسلام دیده به جهان گشود.
آرى به مصداق
ان الذین قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة الاتخافوا و لاتحزنوا».
کسانى که بگویند پروردگار ما اللّه است، فرشتگان بر آنها نازل مىشوند و مىگویند نترسید و اندوهى به خود راه ندهید»
در اینجا نیز علاوه بر فرشتگان، ارواح زنان با شخصیت جهان به یارى خدیجه با ایمان و پر استقامت شتافتند.
تولد این مولود خجسته آنچنان پیامبر(ص) را خشنود کرد که زبان به مدح و ثناى پرورگار گشود، و زبان بدخواهان که او را ابتر مىخواندند، براى همیشه کوتاه شد.
خداوند مژده این مولود پربرکت را در سوره کوثر به پیامبرش داد و فرمود:
انا اعطیناک الکوثر.
فصل لربک وانحر
ان شانئک هو الابتر»:
ما سرچشمه جوشان خیر کثیر را به تو بخشیدیم.
اکنون که چنین است، براى پرودگارت نماز بجاى آور و تکبیر گو!
مسلماً دشمن تو، ابتر است!
سامرا میراث مشترک جهانی اعلام شد
مهندسان ایرانی و تیمی از هنرمندان شیرازی بسرعت در حال آماده سازی طرحهای خود برای تجدید بنای این بارگاه هستند
گروه فرهنگ و هنر:
نمایندگان کشورهای جهان در نشست کمیته آثار تاریخی جهان,شهر تاریخی سامرا را میراث مشترک بشری اعلام کردند و خواستار حفظ و بازسازی آثار تاریخی این شهر شدند.
در بیانیه کمیته یاد شده,بارگاه و حرمین امامان شیعه,اماکن درخشان این شهر توصیف شده و با توجه به تخریب این بارگاه در 2 عملیات تروریستی جداگانه,این شهر در شمار آثار مشترک جهانی در حال تخریب طبقه بندی شده است.سازمان علمی,فرهنگی و آموزشی ملل متحد (یونسکو) 80 درصد اماکن تاریخی سامرا را نیازمند بازسازی اعلام کرده است.
اعلام سامرا به عنوان میراث مشترک بشری در معرض تخریب,وظایف جدید و مهمی را در برابر دولت عراق,اشغالگران این کشور و نیز جامعه جهانی قرار میدهد و با بیانیه اخیر یونسکو,بازسازی هر چه سریع تر حرمین عسگریین (ع) به یک مطلب بین المللی تبدیل شده است.
اگر چه مسائل سیاسی و اعمال نفوذ اشغالگران در این اقدام بی تاثیر نیست,ولی باید توجه داشت: صدور این بیانیه,تاکیدی دوباره بر این مطلب است که تعرض به بارگاه های مقدس در عراق,تعرض به مقدسات همه بشریت محسوب می شود و باید تمامی کشورهای جهان بخصوص کشورهای عربی در این ماجرا از حالت انفعال خارج شوند.
یونسکو به دنبال تعرض مجدد به بارگاه امام هادی (ع) و حسن عسگری (ع) با صدور بیانیه ای شدیداللحن این اقدام ضد بشری را محکوم و اعلام کرد,برای بازسازی این حرمین,با دولت عراق قراردادی را امضا کرده است.
نوری المالکی,نخست وزیر عراق نیز پس از تخریب گلدسته های حرمین در سامرا با حضور در محل و بازدید از تخریب های حاصل از انفجار گفت:ما قصد داشتیم 2 روز دیگر بازسازی حرمین را آغاز کنیم و با تکرار تعرض به حرمین,مصمم هستیم در آینده ای بسیار نزدیک,کار را با قدرت و سرعت برای بازسازی و بهسازی هر چه کامل تر حرمبن عسگریین (ع) آغاز کنیم.
در همین حال,مهندسان ایرانی و تیمی از هنرمندان شیرازی نیز بسرعت در حال آماده سازی طرحهای خود برای تجدید بنای این 2 بارگاه اند که به دنبال 2 حادثه تروریستی در 2 سال پیش و امسال دچار آسیب های شدید و جدی شده اند.
نهضت امام حسین(ع)از نادرترین رخدادهایى است که تفکر انسانهارا به خود معطوف داشته است و در تاریخ اسلام ارزش والایى دارد. شهادت حسین بن على(ع)حیات تازهاى به اسلام بخشیده، خونها رابه جوشش آورد و تنها را از رخوت خارج ساخت. امام حسین(ع)باحرکت قهرمانانه خود روح مردم مسلمان را زنده و احساس ذلت وزبونى و اسارت را که از اواخر حکومت عثمان بر روح جامعهاسلامى حکمفرما شده بود، تضعیف کرد.
آنچه امت اسلامى از زمان وقوع این حادثه عظیم تا امروز بر آنمتفق است، این است که انقلاب کربلا هیبت و ابهت اسلام را که بهعلتحاکمیت فرمانروایان ضعیف النفس و تحقیر ارزشها و مقدساتدینى رو به افول گذارده بود، احیا کرد. حرکت امام حسین(ع)،حرکتى است مستمر براى همه نسلها و همه عصرها است.
این انقلاب تنها انقلابى است که اگر کلیه صحنههایش چنان کهبوده، تصویر شود، هیچ کس نمىتواند از بروز احساسها و عواطففطرىاش جلوگیرى کند; زیرا این فاجعه به قول شافعى دنیا رالرزانده و نزدیک است قله کوهها را آب کند.
حادثه کربلا در میان اهل تسنن موجى ایجاد کرد که زبان و قلمدانشمندان آنان گاه ناخواسته و زمانى با شجاعتبه توصیف وتجزیه و تحلیل آن پرداخته است. شوکانى در کتاب «نیل الاوطار»در رد بعضى از سخنوران دربارى مىگوید: به تحقیق عدهاى از اهلعلم افراط ورزیده، چنان حکم کردند که:
«حسین(ع)نوه پیامبر که خداوند از او راضى باشد. نافرمانىیک آدم دائم الخمر را کرده و حرمتشریعتیزید بن معاویه را هتککرده است.» خداوند لعنتشان کند، چه سخنان عجیبى که از شنیدنآنها مو بر بدن انسان راست مىگردد.
تفتازانى در کتاب «شرح العقاید» مىنویسد:حقیقت این است که رضایتیزید به قتل حسین(ع)و شاد شدن اوبدان خبر و اهانت کردنش به اهلبیت پیامبر(ص)از اخبارى است کهدر معنى متواتر است; هر چند تفاصیل آن متواتر نیست. دربارهمقام یزید بلکه درباره ایمان او که لعنتخدا بر او و یارانشباد. توافقى نداریم.
جاحظ مىگوید: منکراتى که یزید انجام داد، یعنى قتل حسین(ع)وبه اسارت گرفتن زن و فرزند او و ترساندن اهل مدینه و منهدمساختن کعبه، همه اینها بر فسق و قساوت و کینه و نفاق و خروج ازایمان او دلالت مىکند.
بنابراین، یزید فاسق و ملعون است و کسى که از لعن او جلوگیرىکند، نیز ملعون است.
ابن حجر هیثمى مکى در کتاب «الصواعق المحرقه» مىنویسد: پسرامام حنبل در مورد لعن یزید از وى پرسید. احمد در جواب گفت: چگونه لعنت نشود کسى که خداوند او را در قرآن لعن کرده است.
آنجا که مىفرماید: «فصل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فى الارض و تقطعوا ارحامکماولئک الذین لعنهمالله» و چه مفاسدى و قطع رحمى از آنچه یزیدانجام داد، بالاتر است؟!
عبدالرزاق مقرم در کتاب «مقتل الحسین» مىگوید: به تحقیقگروهى از علما از جمله قاضى ابویعلى و حافظ ابن الجوزى وتفتازانى و سیوطى در مورد کفر یزید نظر قطعى دادهاند و باصداقت تمام لعن او را جایز شمردهاند.
مولف کتاب «شذرات الذهب» مىنویسد: در مورد لعن یزید، احمدبن حنبل دو قول دارد که در یکى تلویح و در دیگرى تصریح به لعناو مىکند. مالک و ابوحنیفه نیز هر کدام همتلویحا و هم تصریحایزید را لعنت کردهاند; و به راستى چرا اینگونه نباشد و حالآنکه او فردى قمار باز و دائم الخمر بود.
شیخ محمد عبده مىگوید: هنگامى که در دنیا حکومت عادلى وجوددارد که هدف آن اقامه شرع و حدود الهى است و در برابر آنحکومتى ستمگر است که مىخواهد حکومت عدل را تعطیل کند، بر هرفرد مسلمانى کمک کردن حکومت عدل واجب است; و از همین باب استانقلاب امام حسین که در برابر حکومتیزید که خدا او را خوارکند. ایستاد.
از سبط بن جوزى در مورد لعن یزید پرسیده شد. او در جواب گفت: احمد حنبل لعن او را تجویز کرده است، ما نیز به خاطر جنایاتىکه درباره پسر دختر رسول خدا مرتکب شد، او را دوست نداریم; واگر کسى به این حد راضى نمىشود، ما هم مىگوییم اصل، لعنت کردنیزید است.
حادثه کربلا چنان در قلوب نفوذ کرد که بسیارى از بزرگان اهلتسنن آن را در قالب شعر مطرح ساخته، اندوه خویش را ابرازکردند. امام شافعى که در دوستى اهلبیت زبانزد است. دربارهنهضت کربلا چنین سروده است:
قتیل بلا جرم کان قمیصه صبیغ بماء الارجوان خصیب نصلى على المختار من آل هاشم و نوذى بنیه ان ذاک عجیب لئن کان ذنبى حب آل محمد(ص) فذلک ذنب لست عنه اتوب هم شفعائى یوم حشرى و موقفى و بغضهم للشافعى ذنوب
حسین(ع)کشتهاى بى گناه است که پیراهن او به خونش رنگین شده وعجب از ما مردم آن است که از یک طرف به آل پیامبر درودمىفرستیم و از سوى دیگر فرزندانش را به قتل مىرسانیم و اذیتمىکنیم!
اگر گناه من دوستى اهلبیت پیامبر است، پس من هیچگاه از آنتوبه نمىکنم.
اهلبیت پیامبر(علیهم السلام)در روز محشر شفیعان من هستند واگر نسبتبه آنان دشمنى داشته باشم، گناهى نابخشودنى است.
ماهنامه کوثر شماره 38
شفای جوان فلج
در یکی از شبهای هفتم یا هشتم محرم سال هزار و چهارصد و پنج هجری قمری بود مردم دسته دسته به حسینیه وارد می شدند و مجلس خود به خود شکل می گرفت سکوتی آمیخته با احترام و توسل بر مجلس حاکم بود که ناگاه جوانی را که افلیج و پریشان حال بود بر چرخی نشانده بودند آمدند که گاهی ساکت و بهت زده و به مردم نگاه می کرد و زمانی همچنان آشفته و طوفانی می شد که به مردم اطراف خود حمله ور می شد و کسی را که چنگ خود می گرفت دیوانه وار لباسهایش را پاره پاره میکرد بطوری که فامیل و بستگان جوان بیمار از مردم عاجزانه میخواستند تا به او نزدیک نشوند بنده پرسیدم چرا این جوان با این وضع را به خانه اش نمی برید؟ گفتند او را آورده ایم به حسینیه تا شفایش را بگیریم.
گفتم پس او را ببرید داخل حسینیه گفتند اگر به حسینیه برود نظم و آرامش جلسه را بهم می زند و مردم را پریشان می کند اما امام حسین علیه السلام به پناهندگان بینوای خود در موردی و محلی لطف می فرماید و حاجت روا می کند.
ساعتی نگذشت که مجلس رسمیت پیدا کرد و آرامش توام با روحانیت بر مجلس حاکم شد در آن زمان یکی از منبری های معروف منبر می رفت و با روح ولایتی مخصوص به خود شور و هیجان به مردم می داد و جامعه را به معارف اسلامی و ولایت و محبت ائمه هدی بویژه امام حسین علیه السلام آشنا میساخت لذا در گرما گرم مصیبت و حالت عزا و توسل انقلابی به خویشان و بستگان آن جوان بیمار دست داد بطوری که به جوان نظر افتاد ناگاه جوان معلول از چرخ خود به زیر آمده و با تعجب و حیرت میگفت چرا مرا با چرخ آورده اید و اینجا چه حسینیه ای است؟ که یکمرتبه صدای هماهنگ سلام و صلوات از مردم و اطرافیان برخواست و لباسهایش را برای تبرک می بردند و هم اکنون آن جوان به صورت مردی برومند در مقابل حسینیه واقع در خیابان سلمان فارسی در یک مغازه خیاطی به کار مشغول می باشد.
برگرفته از کتاب کرامات الحسینیه ص 100 ج 2 نوشته علی میرخلف زاده
ما دل به عنایت تو بستیم حسین
وز جام ولایت تو مستیم حسین
کی مست تو در آتش دوزخ سوزد
ما سوخته عشق تو هستیم حسین